فرشته هایی از طرف خدا

انتظار به سر رسید

سلام به روی ماهتون رضا و رسای مامان امشب 92/7/14امدم اخرین نوشته هام قبل از امدنتون به این دنیا واستون بنویسم انشالله به امید خدا فردا انتظار به سر میرسه از خدای بزرگ میخوام که دوتاتون سالم و سلامت بیاین بغلم امید وارم هر سه مون سالم بیایم از اتاق عمل بیرون   امروز از صبح  مهمون داشتیم همه امدن ماروببینن مامان جونیینا وعمه مامان وعمه شماا وروجکا امدن همه خالهها شب امده بودن تا مارو ببینن دستشون درد نکه که امدن واسه دیدنمون کلی هم از دوستان و  اشنایانو اقوام بهمون زنگ زدن و همه واسمو ن ارزوی سلامتی کردن مامانی حموم کرد وسیله هامون جمع کردیم و اماده شدیم مامان یکم استرس گرفته خدایاااااااااااااااا   ک...
15 مهر 1392

سیمونی شاه پسرام

  عسلهای مامانی اومدم عکسهای سیسمونیتونو براتون بذارم اما قبلش میخوام از مامان فاطمه بابت همشون تشکر کنم.انشالله وقتی بزرگ شدین محبتاشو جبران کنین. اول از همه از سرویس خوابتون شروع میکنم: راکرهاای قشنگتون: لباسهاتون:     وسایل حمام: سرویس غذا خوری و پیش بندها: رخت خواب های داخل تخت و بالش و پتوها: شیشه و پستونک: و بالاخره کالسکه و کیف:     مبارکتون...
7 مهر 1392

2تا پسر قندو عسل(35هفته)

عشقای مامای سلاااااااااااااااااام الهی که فداتون شم شما همه چیه منین  پسرای گلم خیلییییییی شیطونین و مامای خیلی بهتون عادت کرده  وقتی که کمتر تکون میخورین خیلی نگران میشمم فقط برای سلامتیتون دعا میکنم رضا و رسای مامانیییییییییی  32 هفتگیتون شد و مامان و بابا راهی سونو شدیم  آخ که  چقدر جیگرین شا پسراااااااااااااااام بابای ازتون فیلم گرفت.چقدر ناز تکون میخوردین   همه چیطون خووووب و سالم بووودد وزن یکیتون 1800ویکی 1750 بود ماشاللههه ماشالله چششم نخورین انشالله   پسرای مامانی مامان خیلی سنگین شده و خیلی سخت  جایی میره  دیگه چیزی نمونده به آمدنتون عزیزای...
7 مهر 1392
1